روزهاي زندگي يك ورزشكار


 

نويسنده: محمدرضا مدني




 
متولد چه سالي هستيد؟
متولد سال 1335 هستم.
اهل كدام محله و كدام شهر؟
در محله عارف (شمال ميدان خراسان) تهران به دنيا آمدم و همانجا هم بزرگ شدم.
چند سال فوتبال بازي كرديد؟
23 سال فوتبال بازي كردم و در حين بازيگري هم مربيگري را آغاز كردم.
از كدام تيم؟
تيم وحدت
چه شد كه به حرفه مربيگري علاقه مند شديد؟
شايد باورتان نشود، اما من از اول هم عاشق كار مربيگري و تعليم و تدريس بودم.
از چه سني؟
19 سالم بود كه به بچه ها فوتبال ياد مي دادم.
حالا از اينكه توانسته ايد معلم و مربي باشيد از خودتان راضي هستيد؟
بله، به لطف خدا توانسته ام در حد توانم و با بضاعتي كه به لحاظ علمي به دست آورده ام به جايگاه فعلي برسم.
هنوز هم آرزو و يا اهدافي داريد كه به آنها دست نيافته ايد؟
قطعاً هر انساني به اميد و آرزو زنده است و دوست دارد تا زماني كه نفس مي كشد به آرمانها و خواسته هايش دست پيدا كند. من هم طبعاً اهدافي در سر دارم كه مي خوام تا زماني كه توان مربيگري دارم به آنها برسم.

مثلاً چه اهدافي؟
اين كه بتوانم با تيمهاي باشگاهي يا تيم ملي كشورم در رقابتهاي برون مرزي براي ميهنم افتخار كسب كنم.
چقدر دوست داريد سرمربي تيم ملي شويد؟
خب! به هر حال اين آرزوي هر مربي است كه بتواند روزي به تيم ملي كشورش خدمت كند، لذا من نيز از اين قاعده مستثني نيستم.
چه شد كه سعي كرديد نگاهتان به ورزش بويژه فوتبال نگاهي علمي باشد؟
هميشه دوست داشته و سعي كرده ام تا نگاهم متفاوت باشد. حتي آن زمان كه فوتبال را در تيم وحدت شروع كردم هم به دنبال ارتقاي سطح و معلوماتم در فوتبال بودم. چرا كه از نزديک شاهد اين مسأله بودم كه فوتبال به سرعت در حال پيشرفت است، ولي فوتبال ما با همان امكانات و تجهيزات ابتدايي در صدد كسب جايگاه و مقام است، لذا اين گونه فكر كردم كه اگر مي خواهم حرفي براي گفتن داشته باشم بايد به علم روز مجهز شويم.
مربياني كه جزو تأثيرگذارترين افراد در ميزان شناخت شما از ورزش بودند چه نام داشتند؟
در همان اوايل كارم زير نظر مربياني مانند ناصرعبدي و علي محمدي مرتضوي در وحدت كار كردم و بعدها هم با شركت در كلاسهاي آموزش يوفا فردي به نام «اندي راك بورگ» (مدرس اسكاتلندي فيفا) نكات بسيار مهمي را به لحاظ علمي و آموزشي به من آموخت.
چه زماني شاگرد اين مدرس بوديد؟
حدود 17 سال پيش براي اولين بار در مالزي در كلاسهاي او شركت كردم و هفت سال پيش نيز در ليورپول در كلاس ديگري كه توسط وي اداره مي شد حضور يافته و ‌آخرين مباحث فوتبال را از او آموختم.
بزرگترين درسهايي كه از اين سرمربي آموختيد چه بود؟
از دو مربي هموطنم درس اخلاق و معنويت ورزشي را آموختم و از «راك بورگ» هم به لحاظ فني و مباحث تاكتيكي و تكنيكي فوتبال چيزهاي زيادي ياد گرفتم.
اولين مربيگري شما در چه تاريخي بود و با چه تيمي؟
در سال 1365 عضو تيم وحدت بودم. دو هفته مانده به پايان مسابقات تغييراتي در كادر فني باشگاه صورت گرفت كه خود را به عنوان سرمربي تيم بزرگسالان وحدت معرفي كردم. اين در حالي بود كه بازي تيم وحدت برابر تيم پتروشيمي (تيمي كه در آن سال پرسپوليس را شكست داده بود) بايد با پيروزي تمام مي شد تا وحدت به دسته دوم سقوط نكند. در غير اين صورت وحدت به يك دسته پايين تر سقوط مي كرد.
پست تخصصي تان چه بود؟
من فوروارد نوك بودم. آن روز از روي نيمكت كار را دنبال كردم تا اينكه در دقيقه 60 بازي خودم به داخل زمين مسابقه رفتم و گل اول تيم وحدت را به ثمر رساندم و پس از من نيز عباس سپيددست گل دوم را زد. آن بازي با نتيجه دو بر صفر به سود وحدت به پايان رسيد كه اولين تجربه مربيگري من در رده بزرگسالان محسوب مي شد.
در چه رده هاي ملي توپ زده ايد؟
در رده نوجوانان، جوانان و منتخب ارتشهاي ايران.
به تيم ملي بزرگسالان هم دعوت شديد؟
بله، در زمان سرمربيگري ناصر ابراهيمي به تيم ملي دعوت شدم.

چند بازي ملي داريد؟
متأسفانه هرگز نتوانستم با پيراهن تيم ملي به ميدان بروم.
چه سالي ازدواج كرديد؟
سال 1362. در حال حاضر هم دو فرزند دارم يك دختر 24 ساله و يك پسر 21 ساله.
چه ‌آرزويي براي فرزندانتان داريد؟
همين كه سالم و سلامت باشند براي من كافيست. چرا كه به لطف خدا آنها فرزندان صالحي هستند و به لحاظ تحصيلي و ورزشي در شرايط خوبي به سر مي برند.
در روز آخر ليگ در اهواز به شما و تيمتان چه گذشت؟
مگر قرار بود اتفاقي رخ بدهد؟ ما در تهران تيم استقلال را شكست داديم و در اهواز با اين تيم مساوي كرديم و در كل چهار امتياز از اين تيم گرفتيم. در مصاف با ذوب آهن اما برعكس اين اتفاق رخ داد و در اصفهان با آنها مساوي كرديم و در اهواز آنها را شكست داديم و چهار امتياز هم از اين تيم گرفتيم. بنابراين تيم فولاد هيچ نقشي در قهرمان شدن يا نشدن تيمي نداشت و در روز پاياني مسابقات هم ما با تفكر خاصي كه داشتيم روي نقاط ضعف تيم ذوب آهن كار كرديم و توانستيم اين تيم را شكست بدهيم. برايمان هم هيچ تفاوتي نداشت كه كدام تيم قهرمان شود. ما فقط فوتبال خودمان را بازي كرديم.
آرزويتان در زندگي چيست؟
سلامتي، سربلندي و موفقيت همه مردم ايران.
حرف پاياني؟
از شما و همكارانتان در مجله روزهاي زندگي متشكرم و برايتان آرزوي موفقيت دارم.
منبع: نشريه روزهاي زندگي، شماره 330.